پارت صد و چهل و چهارم

زمان ارسال : ۷۵ روز پیش

عکس کامل مردی حدودا ۶۰ساله مقابلش بالا آمد که سیبل‌هایش گرشا را یاد مسترپوآرو می‌انداخت. با صورتی پُرتر و ابروهایی بلندتر! حاکمیتی که دلوین ازش دَم می‌زد توی نگاهش ندید. اما تشخص و غرور را چرا. نگاهش سُر خورد و پایین تصویر چسبید. با دیدن آدرس کندوکاو عموجان را کنار گذاشت و نوشته را خواند. سرراست بود! ازصفحه بیرون آمد. طولی نکشید که صدای آلارم گوشی بلند شد. دلوین بود. برایش نوشت:
-عکس

405
66,532 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    الیسا بفهمی اینجا چخبره دق میکنی😅

    ۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😅😅

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید